#شیراز_دروازه_قرآن

وقتی به تو فکر میکنم، سال‌هایی را که "خودم" بوده‌ام از یاد می‌برم.
زمانی را که شاد بوده‌ام فراموش میکنم و همه‌چیز در تو و اولویت‌های زندگی‌ات خلاصه می‌شود. اکنون دیگر منی وجود ندارد، جز یک "تـو"!
که مرا می‌رنجاند،
می‌ترساند،
و میمیراند!
عجیب است ...
برای خودم هم بسیار عجیب است که چگونه از پسِ اینهمه رنج برمی‌آیم؛ رنجِ تنهایی دوست داشتنت!

#زیور_شیبانی
دیدگاه ها (۱۵)

#شیراز_حافظیه

#شیراز_ممسنی

#شیراز_هتل_چمران

#شیراز_حافظیه

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط